لاپالما یکی از چند جزیره معروف به جزایر قناری هستش، این جزایر متعلق به کشور اسپانیا هستند و بیشتر به آفریقا و کشور مراکش نزدیکن.
معروف بودن این جزایر به دلیل آب و هوا و پوشش گیاهیشونه و بسیاری از مردم اروپا علاقه دارن برای تعطیلات و استفاده از آفتاب به این جزایر سفر کنن . لاپالما در فصل های گرم برای تفریحات آبی و آرامش کنار ساحل بسیار عالیه و در فصول سرد هم آب و هوای معتدل و رو به خنک داره که گشت و گذار رو تسهیل میکنه.
اولین چیزی که پس از ورود به این جزیره توجه منو جلب کرد پوشش گیاهی نخلمانند این منطقه بود و با دیدن پوشش گیاهی دلیل نامگذاری این جزیره برام روشن شد. اول فکر کردم همه این درخت ها پالم هستند ولی بعد از ورود به شهر فهمیدم که این جزیره از مزارع موز پوشیده شده است، کاملا مشابه مزارع برنج شمال ایران و به همان تعداد، اینجا پوشیده از مزارع موز بود و برای همین اقتصاد این شهر بر پایه صادرات موز بنا شده و توریسم در پله دوم قرار میگیره.
دومین چیزی که این جزیره رو کاملا متمایز می کند، اختلاف ارتفاع می باشد، پایین ترین نقطه لاپالما که سطح دریا است با بالاترین نقطه آن بیش از ۲۵۰۰ متر اختلاف ارتفاع دارد.
به خاطر شرایط جوی حاکم بر این جزیره ابرها در ارتفاع کمتر از ۲۰۰۰ متر تشکل میشن ٬ معنیش اینه که با رفتن به ارتفاعات این جزیره رقص ابرها رو در زیر پامون میتونستیم ببینیم و صحنه گذر ابرها با سرعت زیاد (به دلیل شدت باد در این جزیره) از بین کوه های پایین تر بسیار جذاب و دیدنی بود.
این جزیره یک کوه آتشفشانی غیرفعال داره که سالهاست خاموشه، ولی فوران گدازه هاش در گذشته باعث شده که زمین جزیره، از سنگهای آتشفشانی فرش بشه، شنهای ساحل این جزیره هم به همین دلیل سیاه رنگه و جنسش با شن هایی که تا حالا دیده بودم متفاوت بود.
این جزیره پوشش جانوری محسوسی نداره، تنها جانوری که در این جزیره دیده میشد خرگوش است، در عوض در فاصله نه چندان دور از ساحل گونه های مختلف دلفین و نهنگ و ماهی های رنگارنگ رو میشد نظاره کرد.
و بالاخره نوبت به ماچاچوس رسید؛ ماچاچوس نام منطقه ای در ارتفاع ۲۳۰۰ متری این جزیره است و در حقیقت دلیل اصلی سفر ما به این جزیره رفتن به این ارتفاعات و عکاسی شب بود.
آسمان لاپالما به دلیل شرایط جوی یکی از صاف ترین آسمان های دنیا محسوب می شود و به همین دلیل در ماچاچوس تعداد زیادی تلسکوپ متعلق به کشور های مختلف نصب شده تا آسمان را رصد کنند.
برای رفتن به ماچاچوس باید یک جاده پر پیچ و خم را طی میکردیم که ظرف مدت ۱ ساعت ۲۳۰۰ متر از سطح دریا ارتفاع میگرفتیم ٬ خیلی ها در این ۱ ساعت دچار سرگیجه و حالت تهوع میشن، هم به دلیل تغییر ناگهانی فشار هوا و هم به دلیل پیچ و خم های زیاد.
قبل از اینکه برای عکاسی شب به ماچاچوس بریم تصمیم گرفتیم یکبار در روز این منطقه رو بازدید کنیم ٬ این بازدید بسیار جذاب بود؛ چرا که علاوه بر دیدن تلسکوپ ها، منظره گذر ابرها بر فراز شهر و رشته کوه های این جزیره بی نظیر بود.
یکی دیگه از زیبا ترین صحنه هایی که در این سفر دیدم منظره غرق شدن خورشید در هنگام غروب درون ابرها بود.
البته در این منطقه عکس های خوبی گرفتیم که میتونید ملاحظه کنید.
تصمیم گرفتیم فردا شب برای عکاسی از آسمان پرستاره ماچاچوس مجددا به اینجا برگردیم.
قبل از سفر من وضعیت آب و هوایی جزیره رو چک کرده بودم که بین ۱۵ تا ۲۰ درجه سانتیگراد بود بنابراین، لباس چندان گرم همراه خودم نیاورده بودم ولی قضیه در ماچاچوس به خاطر ارتفاع زیاد کاملا متفاوت بود.
وقتی شب به ماچاچوس رسیدیم متوجه شدم که دمای هوا در حدود ۰ درجه است و شدت باد به حدی زیاد بود که احساس سرمایی در حدود منهای ۱۰ درجه ایجاد میکرد.
با توجه به اینکه قرار بود از ساعت ۱۲ شب تا ۶ صبح در همین شرایط دمایی عکاسی کنیم چاره ای نداشتم جز اینکه تمام لباس هایی که همراهم بود رو بپوشم ولی انقدر سرما شدید بود که پوشیدن حتی ۵ لباس روی هم تاثیری نداشت.
مشکل دیگه این بود که بعد از ساعت ۷ شب اجازه ورود ماشین به این منطقه نبود و ما مجبور شدیم تمام تجهیزات عکاسی را بیش از ۵ کیلومتر سربالایی حمل کنیم، البته راه رفتن کمی به تحمل سرما کمک میکرد ولی زمانی که برای گرفتن عکس صبر میکردیم سرما غیر قابل تحمل میشد و عکاسی طولانی مدت رو غیر ممکن میکرد.
به هر ترتیبی بود تا ۵ صبح با تحمل سرمای شدید عکاسی کردیم، البته اواسط راه یک بار برگشتیم داخل ماشین تا کمی گرم بشیم.
البته وضعیت دوستم کامیار خیلی بهتر بود چون یک کاپشن پر همراهش داشت و به من هم پیشنهاد کرد که یک کاپشن پر تهیه کنم و مجددا برای عکاسی به این منطقه بر گردیم.
فردا برای خرید به شهر رفتیم و من یک کاپشن پر گرم و شلوار و چند قلم وسیله مورد نیاز دیگر خرید کردم تا مجددا به ماچاچوس بریم و با خیال راحت بدون دغدغه عکاسی کنیم.
اگر قصد سفر به جاهای سرد رو دارید پیشنهاد میکنم فقط به کاپشن پر اعتماد کنید و حتی کاپشن اسکی و سایر الیاف مصنوعی هیچ وقت نمیتونه مثل پر شمارو گرم کنه.
شب به سمت ماچاچوس حرکت کردیم ولی بعد از نزدیک شدن به این منطقه متوجه شدیم که جاده به دلیل باد شدید بسته شده است و مجبور شدیم همه راه رو برگردیم ٬ برای اینکه از زمانمون استفاده کنیم رفتیم به سمت فانوس دریایی که تقریبا ۱ ساعت با ما فاصله داشت و اونجا کمی عکاسی کردیم ولی چون انتظارشو نداشتیم که ماچاچوس بسته باشه انرژیمون گرفته شد.
تصمیم گرفتیم مجددا فردا شب به ماچاچوس بریم چون شب آخری بود که در لاپالما بودیم و کامیار تصمیم داشت عکس های بیشتری بگیرد برای همین کمی پرس و جو کرد تا از باز بودن منطقه مطمئن بشیم ٬ اداره راه بهمون اعلام کرد که مسیر مجددا بسته است ولی میتونیم از یک مسیر دیگه که تقریبا دو برابر مسیر قبل هستش (حدودا ۲ ساعت و نیم رانندگی) به ماچاچوس بریم و ما هم همین کارو کردیم.
تمام مسیر هوا بسیار خوب بود و آسمون هم کاملا صاف بود ولی به محض که به ماچاچوس رسیدیم تمام فضا رو مه گرفت ٬ قرار شد تا بلند ترین نقطه ماچاچوس پیاده بریم تا از مه خارج شیم ولی بعد از ۲ ساعت پیاده روی با شیب بسیار تند و حمل تجهیزات عکاسی نه تنها مه بیشتر شد بلکه بارون و باد شدید حتی اجازه نمیداد دوربین ها رو بیرون بیاریم و ناچار بعد از چند ساعت پیاده روی در شرایط سخت، دست از پا دراز تر برگشتیم.
بعضی مواقع انقدر شدت باد زیاد بود که حس میکردیم ممکنه ما رو داخل دره پرت کنه یا باعث ریزش کوه بشه (در حدود ۵۰ تا ۷۰ کلیومتر بر ساعت)
وقتی به ماشین رسیدیم هم خودمون و هم دوربین ها خیس خیس شده بودن ٬ البته خداروشکر دوربین ها صدمه ندیدن ولی حس ناکامی به خصوص در کامیار خیلی زیاد شده بود، دلیلش هم این بود که کامیار کار عکاسی شب رو خیلی حرفه ای دنبال میکرد و هدفش از اومدن به این منطقه فقط عکاسی شب در ماچاچوس بود و این شب آخری بود که ما در لاپالما بودیم.
درسته که نتونستیم عکاسی کنیم ولی این شرایط آب و هوایی تجربه جدیدی برای هر دوی ما بود و چیزهای زیادی یاد گرفتیم.